-------
بخشی از متن:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
به نام خدا
پروپوزال روانشناسی با موضوع طرحواره درمانی و سبک های دلبستگی
موضوع:
مقایسه سبکهای دلبستگی، مهارتهای مقابلهای، طرحوارههای ناسازگار اولیه و تابآوری درافراد مبتلا به سوء مصرف مواد با افراد غیر مبتلا
بیان مسأله
بدون تردید مصرف مواد مخدر یکی از بزرگترین معضلات اجتماعی جوامع کنونی محسوب میشود و کمتر کشوری را در جهان میتوان یافت که از آسیبها و معضلات آن درامان باشد. مصرف مواد مخدر ازآن حیث اهمیت زیادی مییابد که در عین حال که خود آن زاییده برخی معضلات دیگر جهان معاصر همانند بحرانهای فکری و معنوی، پوچگرایی، لذت جویی افراطی، شکستن حریم های اخلاق و ... محسوب میشود، میتواند زمینه ساز عامل بسیاری دیگر از مشکلات و آسیبهای فردی و اجتماعی نیز به شمار رود چنان که در انگلستان50٪ سرقت ها و در آمریکا50٪ قتلها با مواد مخدر ارتباط مییابند و متلاشی شدن کانون خانوادهها و بسیاری دیگر از مشکلات را باید از نتایج این مواد محسوب نمود (موسوی، 1388).
سوء مصرف و اعتیاد به مواد تغییر دهنده خلق و رفتار، یکی از بارزترین آسیبهای روانی و اجتماعی است که به راحتی میتواند بنیان زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی یک کشور را سست کند و پویایی های انسانی آن را به مخاطره اندازد و امکانات مادی و معنوی آن را تباه سازد. سوء مصرف مواد و وابستگی و اعتیاد به آن اختلالی پیچیده است که با علل و آثار زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی همراه است. در هم پیچیدگی عوامل زیستی، روانی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی این گرفتاری و معضل را به یکی از پیچیده ترین مشکلات فردی، خانوادگی و اجتماعی تبدیل کرده است. امروزه اعتیاد یک مشکل سلامتی و بهداشت عمومی در سر تا سر جهان و در تمام کشورها محسوب میشود(زرین کلک،1388).
یکی از برجسته ترین مفاهیم روانشناسی معاصر، مفهوم دلبستگی است (محمدی،1389).دلبستگی یک رابطه عاطفی قوی است که فرد را به یک دوست صمیمی متصل میکند(برک،2006، ترجمه سید محمدی،1388).
بالبی (1969، 1973، 1980)، مطرح میکند که نیاز دلبستگی، یک نیاز نخستین است که از هیچ نیاز دیگری مشتق نشده است و نیازی اساسی برای تحول شخصیت است و مبتنی بر این امر است که پیوندهای هیجانی نخستینی که بین مادر و کودک در قالب مدلهای ذهنی درونسازی میشوند به گستره وسیع روابط بین شخصی کودک در آینده تعمیم مییابند و الگوی این روابط، یعنی سبکهای دلبستگی، در طول زندگی نسبتا پایدار است. طبق نظریه بالبی درونسازی تعاملات بین مادر و کودک تصورات قالبی را در فرد ایجاد میکند و این تصورات، مبنایی برای احساس اعتماد فرد نسبت به دنیای اطراف و نوع تعامل او با دنیای بیرون میشود (اعتبار جهرمی،1389).
نظریه دلبستگی بر این باور است که دلبستگی، پیوندی جهان شمول است و در تمام انسانها وجود دارد. بدین معنی که انسانها تحت تأثیر پیوندهای دلبستگی شان-Attachment bonds
هستند. بالبی معتقد است که یک شخص برای رشد سالم نیاز به پیوند عاطفی دارد. والدین حساس و احساس امنیت، در کودک پایهای برای سلامت روانی وی میباشند. به نظر بالبی رابطهی ناایمن موجب بی اعتمادی، مشکل در هماهنگی و حساس بودن و نارضایتی هیجانی در روابطه عاشقانه میشود. روابط دلبستگی نقش بسیار
2
مهمیدر احساس امنیت ما دارند. برای کودکان، این رابطه ابتدا با والدین برقرار میشود، در بزگسالان با یک زوج برقرار میشود(خوشابی و ابوحمزه،1386). ویس-Weiss
(1982)، دلبستگی بزرگسالان را به عنوان ایجاد پیوند توسط یک بزرگسال با بزرگسال دیگر دانسته که در جنبههای اساسی و مهم، مشابه دلبستگی است که در کودکان نسبت به مراقب اصلی خود ایجاد میشود، میداند. این پیوند، درست مثل آن چه که در کودکان وجود دارد تنها در روابطی ظاهر میشودکه اهمیت هیجانی دلبستگی بزرگسالان واجد تفاوت های مفهومیو ساختاری با دلبستگی در دوره کودکی است. از جمله اینسورت2-Ainsworth
3-Stroger/ wiser criterion
4-Lazaros
(1991)، با اشاره به"معیار قوی تر/ داناتر "بالبی برای تشخیص و تعیین تصویر دلبستگی امکان فراهم آوردن این معیار را برای پیوندهای عاطفی بین بزرگسالان مورد تردید قرار داده است. اما در جای دیگر یذیرفته است که این امکان وجود دارد که در پاره ای از انواع پیوندهای عاطفی در بزرگسالان مانند یک ازدواج خوب، هر یک از همسران برخی مواقع نقش تصویر "قوی تر/ داناتر"را برای دلگرمی بازی کنند. چنان که هر یک از دیگری آرامش و ایمنی بدست آورد. البته ویس (1991)، نیز معتقداست که به نظر نمیرسد که در دلبستگی بزرگسالان، نه خود و نه تصویر دلبستگی به عنوان داناتر و یا قوی تر در نظر گرفته شده باشد اگرچه هر یک ممکن است در زما ن های متفاوتی این چنین دیده شوند(مظاهری،1379).
کودکان با پرورش سبکهای دلبستگی به شکلی نا ایمن، شخصیتی بیعاطفه خواهند داشت که مشخصه آن: کنارهگیری هیجانی، فقدان احساس، ناتوانی در برقراری روابط محبت آمیز و عاطفی با دیگران است. طبق پژوهشهای بالبی میتوان به این نکته پی برد که در شکلگیری اختلالات ناشی از سوء مصرف مواد،نباید نقش مؤثر سبکهای دلبستگی نادیده گرفته شوند(هاشم ورزی و همکاران،1390). نظریه دلبستگی انسانها را به عنوان موجودات اجتماعی مینگرد که ظرفیت برقراری ارتباط با سایر انسانها را دارند تا بتوانند زنده بمانند. اما پختگی انسان هنگام ورود به این آن قدر کافی نیست که به او اجازه دهد تا رفتارهای دلبستگی خود را از همان ابتدا ابراز نماید .با وجود این ناپختگی، مطالعه وضعیت زیستشناختی نوزادان نشان میدهد که آنها به دیگران توجه نشان میدهند. رشد تکاملی کودک انسان با این پاسخهای اولیه شروع میشود اما به طور کلی کمیتأخیر دارد. کاوش در دنیای بیرون، از حدود 6 ماهگی شروع و پس از آن ترس از دیگران آشکار میگردد. کاوش کردن در محیط، اساس رشد شناختی انسان و حیوان است. ترس و اجتناب نقش هایی شبیه به بازداری رفتاری و گوشهگیری را ایفا میکنند(موسوی، 1388).
طبق نظریه بالبی جدایی از منبع ایمنی بخش میتواند با گسستگی ارتباط فرد با دیگر افراد جامعه و گرایش او به سمت مواد مخدر به منظور فرار از ترسها، اضطرابها و پناه بردن به رویا و ...ارتباط داشته باشد (هاشم ورزی و همکاران،1390).
امروزه دولت ها هزینههای گزافی برای مبارزه با سوء مصرف مواد متحمل هستند. بی شک اهمیت ایجاد راهبردهای پیشگیری و درمان مؤثر سالها است که بر همگان روشن است. تأکید بر روی عوامل مؤثر در وابستگی به مواد و عود مکرر، بیش از هر چیز معطوف به شکلگیری الگو های دیرپای شخصیتی است و این الگوی شخصیتی شدیدا متأثر از جهت گیری تحولی شخصیت است. بازنگری ادبیات پژوهشی نشان میدهد که عوامل زیست شناختی، روانشناختی، اجتماعی و خانوادگی متعددی با سوء مصرف مواد مرتبط هستند. پژوهشهای مختلف نشان دادهاند که دلبستگی در شکلگیری الگو های شخصیتی، تعیین کننده مهمی است. همچنین، شواهد علمی حاکی از آن است بین دلبستگی با آسیبشناسی روانی در دوره کودکی، نوجوانی و بزرگسالی رابطه وجود دارد. برای مثال شیور و همکاران رابطه معناداری بین سبک